شخصیت پدر آسمانیم

ساخت وبلاگ

مقدمه:پدر همیشه آسمانی ، آسمانی بود. به کودکی ام که بر می گردم .او از راه می رسد مرا به آغوش می گیرد و بر سر و رویم بوسه می زند. در شب ها ، باز خودم را در آغوش او می بینم که مرا با آسمان آشنا می کند . ماه ، ستاره ها و زیبایی های خلقت خدا در شب ؛ نمی خواهد زمینی باشم و فقط جلوی پایم را ببینم.
بند بدنه:مردیست با چشمانی عسلی و همیشه موقع نگاه کردن به ما شوقی عجیب در چشمانش بود. تقریبا تپل بود و موهای کم پشتی داشت. با این حال صورتش زیبایی ودرخششی بی نظیر داشت. همیشه ته ریشی می گذاشت وهیچ گاه اورا بدون ریش ندیدم.
بند دوم بدنه: آرام بود وبا محبت علاقه ای شگفت انگیز به فرزندانش داشت با این که هفت دختر داشت با هر کدام از ما رفتاری داشت که انگار تنها فرزند او هستیم. بسیار مومن و با خدا بود شبی به یادم ندارم که تا صبح در خواب باشدهمیشه زمانی که ما می خواستیم بخوابیم بالای سر ما بیدار بود و مشغول خواندن نماز شب وبعد قرآن میشد تا اذان صبح ، که خودش با صدای بلند اذان می گفت تا همه بیدار شوند و این تنها زمانی بود که رعایت حال هیچ کس را نمی کرد. و اگر کسی در نماز خواندن کاهلی می کرد بسیار ناراحت می شد. بسیار مهمان دوست بودو همیشه می گفت مهمان حبیب خداست وبسیار به مهمان احترام می گذاشت.
بند نتیجه: پدرم یک انسان واقعی بود و چون اسمس احد، واقعا یکتا و بی مانند بود. پدر، مگر چند نفر بودی که بعد از کوچت به آسمانها شهر خالی شد؟

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 15:16&nbsp توسط علی شیخ هرندی  | 

از دانه تا دانش...
ما را در سایت از دانه تا دانش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enshakade بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت: 17:59